کد مطلب:235176 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:327

شامگاه گفتگو
قرص ماه، كامل و زیبا بود و پاسی از شب سپری گشته بود... امام از لابلای پنجره ای در قصر به بوستانی غرق در نوری نقره ای رنگ می نگریست...درختان بلند و تناوری درون باغ بود كه جویباری از لابلای درختان جریان داشت و به علت سكوت شب صدای شرشر آن به هوا برخاسته بود...

دو چهره با هم روبرو شدند: چهره ی او و چهره ی ماه... در نگاهش احساسی روحانی موج می زد كه از دیدگانش ساطع بود و سپس كلماتی كه در حالتی از غوطه ور شدن در عشق خداوند و مناجات با او زمزمه می شد جریان یافت: - ای گنجینه ی مستمندان... ای رهایی بخش غریقان... تو آنی كه تاریكی شب، نور و روشنایی روز، درخشش ماه و برگ های درختان و شرشر آب ها در برابر تو سر به سجده می سایند... ای خدا... ای خدا... ای خدا... امام به سمت قصر حركت كرد... او امشب با خلیفه وعده داشت... شامگاه نزاع و مشاجره ی فكری. دیدار با مردی متحجر و قائل به ظاهر الفاظ، مردی كه عقل را به كناری وانهاده و نتوانسته بود در ژرفای قرآن غوطه ور



[ صفحه 142]



شود. آن دانشمند دانایی كه معانی مطلق را در قالبی محدود می ریخت، همان گونه كه مرئیات گستره ی هستی در چشم انسان انعكاس می یابد تا گواهی بر این حقیقت باشد كه تنها دریچه ی عقل بشری است. آن آفریده ای كه خداوند اسرار خویش را در وجود او قرار داده بود. كسانی همچون «ابی قره» در حقیقت قربانیان آن بینش سطحی و قشری نگر و دسیسه ای بودند كه زیر سایه ی آن شجره ی ملعونه... درختی در قصر دوزخ می روید... هنگامی كه آن مرد گندمگون ظاهر شد، همگان، پیر و جوان، در برابرش برخاستند... و تمامی سنگینی ها در یك نقطه جمع شد... دیدگان دل ها و تمامی حواس ها متوجه او بود. حتی مأمون احساس می كرد نیرویی سعی دارد بر او غلبه یابد. وجود والایش در نقطه ای از كمال مطلق جای گرفته بود و احساسات كمال در آرامش مثال زدنیش موج می زد. به نظر می رسید از این دنیا دل گسسته...او در جهانی غیر از این جهانی می زیست كه فتنه و آشوب و پلیدی در آن موج می زد. ابوقره همچون روباه پر جنب و جوش به نظر می رسید و ذهنش در بالاترین میزان آمادگی قرار داشت. چرا كه مأمون به او گفته بود هرگونه كه شده حتی با یك سؤال، امام را مستأصل سازد. با وجود نشستن امام در نزدیكی مأمون، دو جبهه نمایان بود... و مأمون فرماندهی اردوگاه مخالفان امام را برعهده داشت، هر چند برخلاف آن تظاهر می نمود. برای همین محمد بن جعفرالصادق تا حدی از نتایج این مجادله و نزاع



[ صفحه 143]



بیمناك بود. ابوقره لباسش را مرتب كرد تا سؤال نخست خویش را مطرح نماید و آغاز مشاجره را اعلام كند. - به من بگویید: خداوند با چه زبانی با موسی سخن گفت؟ - خداوند آگاه تر است كه با كدامین زبان با موسی سخن گفته: سریانی یا عبری. ابوقره زبانش را از دهانش بیرون آورد و گفت: - من تنها پیرامون این زبان از شما سؤال می كنم. ابوقره تصور می كرد خداوند سبحان هنگام تكلم با موسی به زبانی شبیه زبان انسان سخن گفته است. برای همین امام پاسخ فرمود: - خداوند از آنچه تو می گویی پاك و منزه است! پناه بر خدا اگر به آفریده ی خویش تشبیه شود و یا به مانند آفریدگان خویش سخن بگوید. كسی همانند او نیست و فاعل و گوینده ای همچون او وجود ندارد. - چگونه امكان دارد؟ - سخن آفریدگار با مخلوق، همچون سخن مخلوق با مخلوق نیست. او با دهان و زبان سخن نمی گوید... او می گوید «كن» (موجود شو) و با مشیت و خواست خویش، با امر و نهی موسی را مورد خطاب قرار می دهد، بدون آنكه با خود این كلمات سروكار داشته باشد... - نظر شما پیرامون كتب آسمانی چیست؟



[ صفحه 144]



- تورات، انجیل، زبور، قرآن و تمامی كتب نازل شده كلام خدا هستند كه آن را برای نورانی شدن و هدایت جهانیان، نازل ساخته است و تمامی این كتاب ها، «محدث» هستند.آنجا كه خداوند می فرماید: «أو یحدث لهم ذكرا» [1] و در جای دیگر می فرماید: «ما یأتیهم من ذكر من ربهم محدث الا استمعوه وهم یلعبون» [2] (هر پند جدیدی كه از جانب خداوند بر آنان بیاید، آن را شنیده و باز هم عمر را به بازی دنیا می گذرانند). و تمامی كتب را فروفرستاده، ایجاد كرده است. - آیا این كتاب ها فناپذیرند؟ - مسلمانان بر این حقیقت اتفاق نظر دارند كه ماسوی الله فناپذیرند. چرا كه غیر خدا دست پرورده ی خداست و تورات و انجیل و زبور نیز محصول عمل خداوند است. آیا نشنیده ای كه مردم می گویند: به پروردگار قرآن سوگند، و قرآن در روز قیامت می گوید: پروردگارا، این فلانی است كه روز را روزه بوده و شب را شب زنده دار، پس مرا شفیع او قرار ده؟! تورات و انجیل و زبور همگی محدث و دست پرورده ی خدایند و كسی آن ها را ایجاد كرده كه همتایی ندارد تا مایه ی هدایت اندیشه ورزان باشد. كسی كه گمان می كند این كتب آسمانی پیوسته با خدا هستند، اعتقاد دارد كه خداوند نخستین قدیم و یگانه نیست و كلام پیوسته با اوست و او آغازی



[ صفحه 145]



نداشته و پروردگار هستی نیست. - ما چنین روایت كرده ایم كه كتب آسمانی در روز قیامت می آیند و مردم در برابر پروردگار جهانیان صف می كشند و كتب آسمانی را می بینند كه به سوی خداوند باز می گردند. چرا كه جزیی از وجود اویند و به سوی او بازمی گردند! - مسیحیان نیز در مورد مسیح می گویند: او روح خداست و به سوی او بازمی گردد و همچنین زردشتیان در مورد آتش و خورشید چنین می گویند كه آن ها جزیی از وجود خدا هستند و به سوی او بازمی گردند... خداوند فراتر از آن است كه پاره پاره یا مختلف باشد، بلكه او اشیاء از هم گسسته را به هم پیوند می دهد. چرا كه هر شی ء مجزایی وهمی است. و كثرت و قلت مخلوقی هستند كه بر این حقیقت دلالت دارند كه خالقی آنان را آفریده است. - ما چنین روایت كرده ایم كه خداوند، دیدن و سخن گفتن را میان دو پیامبر تقسیم كرد: سخن گفتن با خود را به موسی داد و نگریستن را به محمد (صلی الله علیه و آله)؟ - پس چه كسی مبلغ فرامین خداوند به انس و جن خواهد بود. او كسی است كه دیدگان، توان درك او را ندارند و نمی توانند بر او احاطه یابند و كسی همانند او نیست. آیا محمد (صلی الله علیه و آله) مبلغ فرامین خداوند نبود؟ - آری. - پس چگونه مردی به سوی تمامی خلایق فروفرستاده می شود و می گوید كه از جانب خدا آمده و به فرمان خدا آنان را به سوی خداوند



[ صفحه 146]



دعوت می كند و می گوید: دیدگان، توان درك او را ندارند و بر او نمی توانند احاطه یابند و همانندی ندارد و سپس بگوید: من با همین چشمان خود او را دیده ام و بر او احاطه یافته ام و او به شكل انسان است! آیا شرم نمی كنید؟ حتی زندیقان نیز چنین سخنی را بر زبان جاری نمی سازند! چگونه انسانی فرمان خداوند را ابلاغ می نماید و سپس خلاف آن را بر زبان جاری می سازد؟!

- ولی قرآن می گوید: «و لقد راه نزلة أخری» [3] پیامبر، خداوند را در نزول دیگری دید.

- آیه بعدی دلالت می كند كه پیامبر چه دید. آنجا كه می گوید: «ما كذب الفؤاد ما رأی» [4] دل آنچه را را كه دید تكذیب نكرد. آیه می گوید: محمد (صلی الله علیه و آله) آنچه را كه چشمانش دید، دروغ نپنداشت. سپس می فرماید: «لقد رأی من آیات ربه الكبری» [5] او شمه ای از آیات بزرگ پروردگار خویش را مشاهده كرد. آیات خداوند نیز غیر از خود خداست. سپس می فرماید: «و لا یحیطون به علما». آنان نمی توانند به خداوند احاطه و معرفت پیدا كنند.» و هرگاه دیدگان، او را دیدند به او احاطه می یابند و نسبت به او معرفت حاصل می شود.



[ صفحه 147]



- پس شما این روایت را تكذیب می كنید؟ - اگر روایت برخلاف قرآن باشد، آن را تكذیب می كنم. - خداوند كجاست؟ - كجا بودن به معنای مكان و جایگاه داشتن است و این سوال شاهد از غائب است، ولی خداوند كه غایب نیست و كسی به نزد او نرفته است. او در هر مكانی هست و تدبیر می كند و سازنده و نگاهدارنده ی آسمان ها و زمین است. - آیا او تنها در آسمان وجود دارد؟ - او خداوند آسمان ها و زمین است: «و هو الذی فی السماء اله وفی الأرض اله» [6] او كسی است كه هم در آسمان خداوند است و هم در زمین. هو الذی یصوركم فی الأرحام كیف یشاء» [7] او كسی است كه هرگونه كه بخواهد انسان ها را در رحم مادران شكل و صورت می دهد. «و هو معكم أینما كنتم» [8] هر كجا كه باشید، خداوند نیز آنجاست. «استوی الی السماء و هی دخان» [9] او كسی است كه هنگامی كه فضا آكنده از دود بود در آسمان جای گرفت. او كسی است كه بر روی عرش استقرار یافت؛ پیش از آنكه



[ صفحه 148]



موجود و آفریده ای باشد و هنگامی كه او وجود داشت، مخلوقی آفریده نشده بود. - پس چرا انسان به هنگام دعا دستان خویش را به سمت آسمان بالا می برد؟ - خداوند از بندگان خویش چندین گونه عبادت خواسته است و خداوند پناهگاه هایی دارد كه خلایق بدان پناه می برند. او از بندگانش عبادت گفتاری، عملی، توجه و... را می خواهد. و بندگان را برای عبادت، به نماز گزاردن به سوی كعبه وا می دارد و حج و عمره را به سوی كعبه قرار داده است و از بندگان می خواهد كه به هنگام دعا و اظهار نیاز و تضرع دست خویش را در حال بیچارگی و درماندگی به نشانه ی بندگی و ذلت خود بالا بیاورند. - كدام به خداوند نزدیك ترند: فرشتگان یا اهل زمین؟ - اگر منظور تو بعد مسافت است، همه ی اشیاء دست پرورده ی اوست و مشغول شدن به برخی او را از دیگران بازنمی دارد. و بالا و پایین را یكسان تدبیر می كند و اولین و واپسین را به یك شكل تدبیرگراست... بدون اینكه هزینه، رنج، مشاوره و یا خستگی او را دربر بگیرد و اگر منظور تو وسعت است، فرمانبردارترین بندگان نزدیك ترین آنان به خداوند هستند. شما خود چنین روایت كرده اید كه نزدیك ترین حالت بنده به خداوند در حال سجده است و روایت كرده اید كه: چهار فرشته با هم برخورد كردند. یكی از بالای هستی، دیگری از پایین هستی و یكی از شرق و دیگری از غرب. از یكدیگر



[ صفحه 149]



سؤال كردند و همگی می گفتند از نزد خداوند آمده ام و برای فلان كار مرا فرستاده است. این روایت، گواه آن است كه در جایگاه او تشبیه و تمثیل جایز نیست. - آیا اقرار می كنید كه خداوند محمول است؟ - هر محمولی، مفعول است و وابسته و نیازمند دیگری است و محمول در لفظ، اسم نقص است. و حامل، فاعل است و در لفظ، مورد ستایش قرار می گیرد و همچنین این گفتار گوینده كه می گوید بالا و پایین و زیر و زبر. و خداوند فرموده است كه: «والله الأسماء الحسنی فادعوه بها» [10] او دارای اسامی نیكویی است، او را بدین اسامی بخوانید. او در هیچ یك از كتب آسمانی نگفته كه او محمول است... بلكه حامل خشكی و دریا و نگه دارنده ی آسمان ها و زمین است و ما سوی الله، محمول هستند. از كسی نشنیده ایم كه كسی به خداوند ایمان بیاورد و او را تعظیم نماید و در دعای خویش بگوید: ای محمول! - آیا ما این روایت را تكذیب كنیم كه می گوید: خداوند هنگامی كه خشمگین می شود، فرشتگان حامل عرش خشم خداوند را درك می كنند و سنگینی آن را بر دوش خویش احساس می كنند و سر به سجده می نهند و هنگامی كه خشم خداوند برطرف گردید آنان سبكبار می شوند و به جای خویش بازمی گردند؟!



[ صفحه 150]



امام از این روایات و احادیثی كه در طول روزگار طرح ریزی شده بود و حقایق قرآن را مشوش می ساخت، متأثر گردید و با صدایی كه غم و اندوه در آن نمایان بود فرمود: - به من بگو! خداوند از آن هنگامی كه شیطان را نفرین كرد تاكنون و تا روز قیامت... آیا از شیطان و دوستانش خشمگین است یا خرسند؟! ابوقره با لحنی كه گویای تسلیم شدن او بود پاسخ داد: - آری او بر شیطان خشمگین بوده و هست. - پس چگونه جرأت می كنی ویژگی حالی به حالی شدن را به پروردگارت نسبت بدهی و بگویی: همان حالات آفریدگان بر او جاری است؟! او پاك و منزه است از اینكه همراه با فناپذیران و متغیران باشد. ابوقره سرش را به زیر افكند... گویی به بهره ی اندك سؤالات، شبهات و دلایل توخالی خویش می نگریست. احساس پیروزی در دیدگان محمد بن جعفر برق زد و مأمون نیز برای اظهار احساس دروغین شادمانی با او شریك شد.



[ صفحه 151]




[1] طه (20):113.

[2] انبياء (21):2.

[3] نجم (53):13.

[4] نجم

(53):11.

[5] نجم (53):18.

[6] زخرف (43):84.

[7] آل عمران (3):6.

[8] حديد (57):4.

[9] فصلت (41):11.

[10] اعراف (7):180..